میدانستی خیابان ها هم، عاشق هستند؟!
یک عاشقِ خجالتی.
آنقدر خجالتی که، از شوق دیدن یار، تمام رویش سرخ و تب دار میشود!
فضایش چنان عاشقانه میشود که، برگ طلایی درختان، از شوق این عاشقی به رقص در میآیند و بر سرش میبارند!
باران اگر ببارد که دیگر هیچ.
هوا، عجیب دو نفره میشود! خیابان، سر از پا نمیشناسد. آغوشش را باز میکند برای دونفره قدم زدن های عاشقانی که، دل شان پر میکشد برای چفت شدن دستانشان، در هم!
کاش میشد ما هم، کمی خیابان وار، عاشقی کنیم.
سمیرا.ص
درباره این سایت